You, Sea and the little of Sun

Since I believe sea

I pointed more blue. So

The sun become lighter

And everything seemed deeper

You and sea

Were taking after

Just sea

It had more waves

And you

You were the greatest.

 

تو، دریا و کمی  خورشید

از وقتی دریا را باور کردم

دریا را آبی تر کشیدم.

خورشید درخشان تر،

 و همه چیز عمیق تر شد

تو و دریا

شبیه هم بودید

فقط دریا امواج بیشتری داشت

و تو

تو بزرگتر بودی.

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
اشک ها و لبخندها پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:12 ق.ظ http://www.marysheet.tk

دوست عزیز وبلاگنویسم خسته نباشید...واقعا وبلاگ زیبا و نوشته های سرشار از احساس و زیبایی دارید از این رو خوشحال میشم به کلبه ی محقر و کوچک منم یه سری بزنید و من رو هم با حضورتون خوشحال و مستفید کنید.
منتظرم و خدانگهدار

علی جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:42 ق.ظ

سلام

هیلا خانم من عمرا پا تو کفش بزرگتر ها نکنم.
اول شما باید نظر بدید.

هیلا جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 08:01 ب.ظ

اری تو و دریا شبیه هم بودید.تو بزرگتر بودی.اما دریا بود که مرا به خود خواند.دریا مسافرش را پس نمی دهد اما تو هرگز مرا نخواندی.

احمد شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.entezar123.blogsky.com

سلام دوست عزیز
موفق باشی . آسمون دریاتون هم همیشه آفتابی باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد