10
9
8
7
.
.
.
-
دکتر تو رو خدا بگین چی شد.کسی پدا نشد؟- عمر دست خداست خانوم،توکلتون به خدا باشه،فقط دعا کنین هر چه زودتر یکی پیدا بشه.
-
آه خدایا ! تو بزرگی ،خودت زندگی بخشیدی، تو بچمونو بهمون دادی ،به خاطر معصومیت این بچه یکی از بنده های خوبتو بفرست ،قطره ای خون نجاتبخش زندگی شوهرمه - خدایا خواهش می کنم اون نجاتبخش رو بفرست،خودت.امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
اللهم صل علی محمد و ال محمد
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
.
.
.
6
5
4
.
.
.
-
چی شد دکتر ؟کسی پیدا نشده هنوز؟!-
بله خانوم مثل اینکه الحمدلله یکی پیدا شده،چند دقیقه دیگه پیوند رو انجام می دیم.3
2
1
آقای دکتر، آقای دکتر بیمار به هوش اومدهمه علائم حیاتیش هم منظمه
-
خدایا شکرت*****************************************
دوستای خوبم
همین نزدیکیا یه هموطن به کمک من و تو احتیاج داره .از دیروز ذهنم مدام مشغوله،کاش می تونستم.
هر لحظه فکر می کنم هر آن یه آدم خوب ،یه بنده خوب خدا که همه چیز شو از خدا می دونه، به این فکر می کنه که شاید یه روزی همین اتفاق خدای نکرده واسه خودش یا خونوادش بیفته.به این فکر می کنه که اگه خدا نخواد حتی یه لحظه هم زنده نخواهد موند،به این فکر می کنه که خدا اونو امتحان می کنه ،که از اون چیزی که بهش داده ،جسمی که سلامتش رو مدیون لطف خداست،می تونه چند قطره از خونشو حیاتبخش زندگی پدری کنه که اگه نباشه بچه ش یه عمر باید حسرت نداشته ای رو بخوره که اگه داشته باشه به همه زندگیش می ارزه.الان اون آدم خوب میره و خونش رو اهدا می کنه.
دوستای عزیزم
تو رو خدا هر کدومتون هر کمکی از دستتون بر میاد دریغ نکنید.یه بار تو وبلاگ یکی از دوستان خوندم که نوشته بود:
«وقتی شما از آنچه متعلق به خودتونه و از کمترینی که دارید می بخشید،واقعآ بخشیدید»
حالا ما هم باید از جونمون ،کمترین و در عین حال بزرگترین نعمتی که از آفریدگارمون داریم ببخشیم تا به خودمون و به خدامون ثابت بشه که وجودمون بی ارزش نبوده ،که البته خدا اعلمترینه.
خواهش می کنم هر کدومتون می تونید،هر اونچه که از دستتون بر میاد واسه این پدر چشم انتظار بکنید.پدری که آرزو داره یه بار دیگه بچه شو در آغوش گرم پدرانه ش بگیره.بجنبید قبل از اینکه آه و حسرت و پشیمونی یه عمر وجدانمون رو عذاب بده.
واسه همه دعا کنیم.
آدرس: خیابان کارگر شمالی- بالاتر از پارک لاله-نرسیده به پمپ بنزین-آزمایشگاه بهار
«باید بگین می خواین به آقای حسین صحراگرد خون بدین.»
اگه می خواین اطلاعات بیشتری در این زمینه به دست بیارین می تونید به وبلاگ دوست خوبم هلاله سر بزنین.موفق باشید و تندرست.
http:// helaleh.blogsky.com
وقت تنگه و فرصت کم...
هنوز که نشستید!پا شید دیگه
تنها واژه باقیمانده اعصار که
هنوز رنگ و بویی از آن به جا مانده و
هنوز کور سوی امید با وجود آن درخششی می یابد
امید که آن نیز همچون...
از وجودهامان رخت بر نبندد و
روزگار حسود اسوه هایش را
همچون دیگر اسوه های تاریخ
به دست فراموشی نسپارد و
فراموشمان نشود
تنها سرمایه ای که امید به زنده ماندن و زندگی کردن را
در ما تقویت می بخشد
برای روزهایی سراسر شادی و خوبی
صبر
از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مرده بود،گرچه آدم زنده بود
غباری از فراموشی آیینه ها را فرا گرفته است
و فراموش شده،چهره های واقعیمان
دیگر حتی جرات نمی کنیم خودمان را ببینیم
گویی همه خفته اند
همه خاموشند
گاه گاهی
مردمانی فریادی بر می آورند
اما برای گوشهایی که کر شده اند
گوشهایی که نمی خواهند بشنوند
کاش بیدار شوندآنهایی که خفته اند
بینا گردنند آنهایی که نمی بینند
و بشنود گوشهایی که کر شده اند
زندگی شده رنگی از
دروغ، فریب، تظاهر، غفلت و ..................
من سکوت می کنم
سکوتی سنگین تر از فریاد
شاید گوشهای کر صدای سکوت را بهتر بشنوند.
زندگی شده
خستگی، یکنواختی، تحمیل
ترس ،دلهره، وحشت
خود را به ندیدن زدن و بدتر از همه فرار...
چرا؟؟؟!!!
(این پست رو می خواستم واسه دوستی کامنت بذارم،چون طولانی شد ترجیح دادم تو وبلاگ خودم بذارم.)